ببار باران
(( ببار باران ))
ببار باران ، ببار باران ، من دلم تنگ است
فاصله اشک من و تو صد فرسنگ است
ببار، نرم ببار،آهسته ببار، خوب گریه کن
که چرخ فلک ، برای آمدنم لنگ است
((روزگار ))
بیا و ببین که غم دوری به روزگار من چه انداخت
بنگر که تکرار صبوری ، از لاشه من چه ها ساخت
از آمدن ای بسا دیر کردی ، یاد این حقیر کردی
بیا که پیکر بی جان من ، روزها را به روزگار باخت
(( اشک پنهان ))
ظاهر خنده هایم منگر ای دوست ،اشک پنهانم ببین
قامت خرامانم منگر ای دوست ، بید لرزانم ببین
اهل عالم را ببین ، چه رغبتی دارند محض نشستن
نگاه آرامم منگر ای دوست پای گریزانم ببین
(( چراغ روشن ))
بیا ای مهر تابان ، چراغ روشن این خانه باش
ای شبهای مهتابی ، شوق پرواز پروانه باش
بیا و شراب ناب باش ، در محفل عاشقان
سهم من اگر شدی ، لب به لب پیمانه باش
(( سوگند ))
بیا تا عهد ببندم و سوگند وفا یاد کنم
به عشقت بر قله کوه صد بار فریاد کنم
بیا و ساده عبور نکن از این همه محبت
بیا تا گل بچینم و با او تو را شاد کنم
(( آشنایی ))
من بودم و طلوع شاد روز نخست آشنایی را
تو بودی و غروب شوم و دردناک جدایی را
ماری زیر کاه و آتشی زیر خاکستر تو بودی
مرا سوختی به همه آموختی رسم بی وفایی را