سفر تو
تو رفتی تجربه ی تلخ شکست آزمون زیستن را پذیرفتی
بال و پر گرفتی و به دیاری نا آشنا پرواز کردی
و قلبت را جایی مدفون کردی که آب وخاکش غریب بود
خواستی باشی
خواستی بفهمی
این چه رفتن بود
بی بازگشت!..
بی آنکه لحظه ای قلبت برای زادگاهت بتپد
چشمهایت پشیمانند
دستهایت شرمنده ی بی عاطفگی است
میدانم که در تمنای وصال پر میزنی
اگر راه بازگشتی باشد
رفتن تو لحطه هایی را ساخت
که به غم بیشتر است
سفر تو خیال پرواز به قصر آرزوها بود
و اینک در راه بی بازگشت
قطرات لرزان اشکهایت
بدرقه ی خاطرات گذشته است…
***