می روم خیلی زود
می روم خیلی زود
پیش ازآن روز که بمیرد خورشید
که بگیرد مهتاب،میروم خیلی زود
در نسیمی که نباشد مسموم
که نروید خاری . که نباشد یاری
می روم خیلی زود
دستهایم به پریشانی رقص آمده اند
چشمهایم پی امید به راه می افتن
رفتنم خالی نیست
توشه هایی دارم
شعرها می خوانم
یک سبد مملو از عطر بهار
یک غزل سرشار از عاطفه ها
گرچه قلبم خالی است گرچه شعرم پر ابهام غم تنهایی است
می روم خیلی زود….
***