بایدرفت
حجم گلویم رابغضی سنگین احاطه کرده است نفسهایم دراوج سرمانویدی از زیستن می دهد ((به رفتن من اگرعشقی زنده می ماند)) بایدرفت… باید سکوت راسربرید وفریاداشتیاق پیوستن براورد باید پونه ها رادردشت سینه ها...
حجم گلویم رابغضی سنگین احاطه کرده است نفسهایم دراوج سرمانویدی از زیستن می دهد ((به رفتن من اگرعشقی زنده می ماند)) بایدرفت… باید سکوت راسربرید وفریاداشتیاق پیوستن براورد باید پونه ها رادردشت سینه ها...
پرندگان اسارت ناامیدی شلاق می خورند وما همچنان بی تفاوت به تماشای زخمهاتشان نشسته ایم افسردگیبراتاقکوچک ذهنمان گسترده می شود وپنجره خیالمان بیمه بازبه تماشای دوری نشسته است زمانی است بسیار دور مهیج تااینک...
گوش کن! صدای بال کبوتران حرم عشق را می شنوی که از انتهای قلبهای خواستنی بر می خیزد و وداع پروانه ها را به تماشا می نشینند سوختن شمع را میبینی؟ که از بازگشت...
تو رفتی تجربه ی تلخ شکست آزمون زیستن را پذیرفتی بال و پر گرفتی و به دیاری نا آشنا پرواز کردی و قلبت را جایی مدفون کردی که آب وخاکش غریب بود خواستی باشی...
هنگامی که پرتو خورشید قلب آسمان را می شکافد و در نهایت آرزو به دل خاک می تابد هنگامی که چشمهای دریایی من با حضور کبوتران چون حرم عشق پر می شوند و امتداد...
چشمهای از شکوه دیدار تو خالی بود شیشه های نگاهم را دوباره پاک کردم شاید قلبم به پنجره ی چشمهای تو گره بخورد حضور تو برایم روشن بود وآمدن تو مانند بهار تداعی تازگی...
فرصتی یافته ام سفری خواسته ام سفری تا ماندن((خواستن))باریدن سفری تا آن سو سوی چشمان خدا سفرم بیداری است دستهایم پرسوغات خجالت مانده است کیفم از جنس حصیر و گل نقش قالی است جا...
می روم خیلی زود پیش ازآن روز که بمیرد خورشید که بگیرد مهتاب،میروم خیلی زود در نسیمی که نباشد مسموم که نروید خاری . که نباشد یاری می روم خیلی زود دستهایم به پریشانی...
روزها در گذرند برگها می ریزند تن عریان درختان پیداست نغمه ی بلبل سرمست خزان گیر شده است چه چه چلچله ها پیدا نیست کم کمک موج خروشان صدای باران از نم ماسه ی...
دلم خواهد گرفت امشب اگر مهتاب بر چشمان احساسم نتابد دلم خواهد گرفت امشب اگر باران چشمانم نبارد ومن امشب نگاه بی پناهم را صدای بی زبانم را کجا خالی کنم از عشق؟ و...