حفاظت شده: خاطرات من درجونقان
هیچ چکیدهای موجود نیست زیرااین یک نوشته حفاظت شده است.
هیچ چکیدهای موجود نیست زیرااین یک نوشته حفاظت شده است.
خدا می داند چه لذتی داشت سحر که بیدار می شدیم و چکمه های بلند سیاه پلاستیکی را می پوشیدیم و پارو بدست به پشت بام می رفتیم تا برف باریده شب گذشته را...
در تمام دنیا چه چیزی صفای کرسی چوبی روستا را دارد!؟ خوشا کرسی نشینی به شب سرد تو دانی کرسیه مرهم هر درد! زمستان که فرا می رسید حس نوستالژیک انسان نیز به...