سفر تو
تو رفتی تجربه ی تلخ شکست آزمون زیستن را پذیرفتی بال و پر گرفتی و به دیاری نا آشنا پرواز کردی و قلبت را جایی مدفون کردی که آب وخاکش غریب بود خواستی باشی...
تو رفتی تجربه ی تلخ شکست آزمون زیستن را پذیرفتی بال و پر گرفتی و به دیاری نا آشنا پرواز کردی و قلبت را جایی مدفون کردی که آب وخاکش غریب بود خواستی باشی...
هنگامی که پرتو خورشید قلب آسمان را می شکافد و در نهایت آرزو به دل خاک می تابد هنگامی که چشمهای دریایی من با حضور کبوتران چون حرم عشق پر می شوند و امتداد...
چشمهای از شکوه دیدار تو خالی بود شیشه های نگاهم را دوباره پاک کردم شاید قلبم به پنجره ی چشمهای تو گره بخورد حضور تو برایم روشن بود وآمدن تو مانند بهار تداعی تازگی...
فرصتی یافته ام سفری خواسته ام سفری تا ماندن((خواستن))باریدن سفری تا آن سو سوی چشمان خدا سفرم بیداری است دستهایم پرسوغات خجالت مانده است کیفم از جنس حصیر و گل نقش قالی است جا...
می روم خیلی زود پیش ازآن روز که بمیرد خورشید که بگیرد مهتاب،میروم خیلی زود در نسیمی که نباشد مسموم که نروید خاری . که نباشد یاری می روم خیلی زود دستهایم به پریشانی...
روزها در گذرند برگها می ریزند تن عریان درختان پیداست نغمه ی بلبل سرمست خزان گیر شده است چه چه چلچله ها پیدا نیست کم کمک موج خروشان صدای باران از نم ماسه ی...
صبح آن روز که بار آخر مادرم چشم به چشمانم دوخت یک غزل در پس اندوه نگاهش دیدم… از کنارم برخاست راه افتاد به سوی خورشید وقتی از کوچه ی چشمانم رفت بغضی از...
صدای باران دوباره می آید به گوش امشب هم بجز خیال باد ترانه و شوری دیگر نمی آید صدای پای باد صدای رعد و برق خیال عشقت را به یاد می آرد هوای باران...
برایت شهر خواهم ساخت آنگاه که دستهایت پی عبورعشق روانه آسمان می گردد آنگاه که کودک چشمانم.کوچه های انتظاررابارانی می کند وآن زمان که سایه مرگ تصویررویایی مرا درهم می ریزد… تقدیم به چشمهایی...
((برای آنهاکه دوستشان دارم)) برایت شهر خواهم ساخت آنگاه که دستهایت پی عبورعشق روانه آسمان می گردد آنگاه که کودک چشمانم.کوچه های انتظاررابارانی می کند وآن زمان که سایه مرگ تصویررویایی مرا درهم می...